loading...
تقدیم به مادر سادات حضرت فاطمه زهرا ( س )
موعود بازدید : 18 پنجشنبه 21 شهریور 1392 نظرات (0)

رجعت از دیدگاه قرآن(2)

هر کس در این سرای نابینا باشد، در آن سرای نیز نابینا و گمراه تر است.
ابوبصیر می گوید: از امام باقر یا امام صادق علیه السلام در مورد آیه فوق پرسیدم. فرمودند: مربوط به رجعت است.

) (و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلاً) (1)
هر کس در این سرای نابینا باشد، در آن سرای نیز نابینا و گمراه تر است.
ابوبصیر می گوید: از امام باقر یا امام صادق علیه السلام در مورد آیه فوق پرسیدم. فرمودند: مربوط به رجعت است.(2)
پرواضح است که منظور از «اعمی» کوری چشم ظاهری نیست، بلکه منظور انحراف عقیده و کوری چشم دل از دیدن حقایق است. با این توضیح معنای آیه چنین خواهد بود: «کسی که در این زندگی از دیدن حقایق ناتوان باشد، در رجعت نیز ناتوان و گمراه تر خواهد بود».
با توجه به این که در دوران رجعت راه توبه بسته است و هر کس برای مجازات به این جهان رجعت داده شود دیگر توبه اش پذیرفته نیست، طبعاً کسی که از شناخت حق محروم باشد، در رجعت نیز از درک آن محروم خواهد بود.
2) (قل من کان فی الضلاله فلیمدد له الرحمن مدًا حتی اذا رأوا ما یوعدون اما العذاب و اما الساعه فسیعلمون من هو شر مکانًا و اضعف جندًا)(3)
بگو: هر که در گمراهی است [ خدای] رحمان به او مهلت می دهد تا زمانی که وعده الهی را به چشم خود ببیند؛ عذاب یا روز رستاخیز را. پس به زودی خواهند دانست جایگاه چه کسی بدتر و سپاهش ناتوان تر است.
در تفسیر علی بن ابراهیم، در توضیح عبارت «ما یوعدون» آمده: منظور، حضرت قائم و حضرت امیرالمومنین علیه السلام می باشد.(4)
امام صادق علیه السلام در تفسیر «من کان فی الضلاله» فرمودند:
همه آنان که به ولایت امیرمؤمنان علیه السلام و امامت ما معتقد نیستند، در گمراهی هستند. خداوند به آن ها مهلت می دهد تا مرگشان فرا رسد، آنگاه آن ها را از نظر جایگاه پست تر و از نظر نفرات زبون تر قرار می دهد. همچنین در تفسیر «ما یوعدون» می فرمایند: خروج قائم است که همان ساعت است. (5)
پس اگر منظور از «ما یوعدون» حضرت قائم و حضرت علی علیهما السلام باشند، آیه شریفه مربوط به رجعت می شود، و اگر منظور حضرت ولی عصر علیه السلام به تنهایی باشد، مربوط به رجعت نمی شود، مگر به آن عده از دشمنان اهل بیت علیهم السلام که به هنگام ظهور رجعت می کنند و به سزای خویش می رسند. از تعبیر «رأوا» نیز می توان این معنا را فهمید.
3) (و من اعرض عن ذکری فان له معیشهً ضنکًا) (6)
هر کس از یاد من اعراض کند، برای او زندگی سخت و تنگی است.
از امام صادق علیه السلام تفسیر این آیه را پرسیدند، ایشان فرمودند:
به خدا سوگند این آیه در حق دشمنان ماست. راوی پرسید: جانم به فدایت!گاهی می بینیم که آن ها در طول زندگی با آسایش و وسعت زندگی می کنند و هرگز سختی نمی بینند تا مرگشان فرا رسد. فرمودند: به خدا سوگند که مربوط به رجعت است.(7)
آنان که حق را دیدند و از آن اعراض کردند و از شاهراه حق و حقیقت منحرف شدند، در رجعت روز بسیار سختی دارند و در رستاخیز روزگار سخت تری در انتظار آن هاست.
4) (کل نفس ذائقه الموت) (8)
هر کس طعم مرگ را خواهد چشید.
زراره در تفسیر این آیه از امام باقر علیه السلام پرسید:
آیا به نظر شما کسی که کشته می شود طعم مرگ را می چشد؟ امام فرمودند: کسی که با شمشیر کشته شود، مانند کسی نیست که در بستر بمیرد؛ کسی که کشته می شود باید یک بار دیگر به دنیا برگردد تا طعم مرگ را بچشد.(9)
5) (و حرام علی قریه اهلکناها انهم لایرجعون)(10)
و اهل دیاری را که ما هلاک گردانیم، دیگر زندگانی بر آن ها حرام و هرگز به دنیا بازنخواهد گشت.
جای تردید نیست که این آیه مربوط به قیامت نیست؛ زیرا در قیامت همه مردمان برمی گردند. چنان که امام صادق علیه السلام بر آن تصریح می فرمایند.(11) امام باقر و امام صادق علیهما السلام در تفسیر این آیه می فرمایند:
هر قریه ای با عذاب خدای تبارک و تعالی هلاک شود، در رجعت برنمی گردد.
این آیه یکی از بزرگ ترین دلایل اثبات رجعت است؛ زیرا هیچ فردی از مسلمانان منکر آن نیست که قریه هایی که با عذاب هلاک شده اند، در روز قیامت برگردند، بلکه همه معتقدند که تمامی مردمان در روز قیامت برمی گردند.(12)
هنگامی که از امام باقر علیه السلام در مورد رجعت سوال کردند، امام علیه السلام این آیه را تلاوت فرمودند.(13)
بسیاری از علمای شیعه نیز به این آیه استدلال نموده اند؛ همچون سید مرتضی علم الهدی که در کتاب «محکم و متشابه» از امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده، که در ردّ منکران رجعت به این آیه استدلال نموده است.(14)
کیفیت استدلال به این آیه بدین صورت است که هر مسلمانی عقیده دارد که همه مردم در روز قیامت برانگیخته می شوند. چون آیه می فرماید: «مردم آن قریه هایی که هلاک شده اند برنمی گردند» و یقین داریم که آن ها نیز در روز قیامت برمی گردند، پس منظور این آیه روز قیامت نیست، بلکه روز رجعت است که مؤمنان خالص و مشرکان خالص در آن روز برمی گردند و گروه هایی از مردم که برنمی گردند که یکی از آن ها گروهی است که به عذاب آسمانی هلاک شده اند.
6) (لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون) (15)
علاوه بر ذکر (تورات)، در زبور نیز نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ام وارث خواهند شد.
در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است:
پیش از آن که حضرت فاطمه علیها السلام به امام حسین علیه السلام حامله شود، خدای تبارک و تعالی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله را آگاه ساخته بود که حسین علیه السلام را به او مرحمت خواهد کرد و امامت را تا روز قیامت در نسل او قرار خواهد داد. سپس او را آگاه ساخت که چه حوادث تلخ و ناگواری در انتظار اوست؛ او را چگونه می کشند و چه مصیبت هایی بر او و اولادش وارد می شود، ولی در مقابل، امامت تا روز قیامت در نسل او خواهد ماند. خداوند رسول اکرم صلی الله علیه وآله را آگاه ساخت که امام حسین علیه السلام کشته می شود، ولی یک بار دیگر او را رجعت می دهد و یاری اش می کند، تا دشمنانش را بکشد و بر سراسر جهان فرمانروایی کند. این است معنای آیه شریفه که می فرماید: «و ما اراده کرده ایم، بر کسانی که به ضعف کشیده شده اند منت نهاده، آن ها را پیشوایان و وارثان زمین قرار می دهیم» و نیز می فرماید: «علامت بر تورات، در زبور نیز نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ام وارث خواهند شد». خداوند پیامبرش را آگاه ساخت که اهل بیتش یک بار دیگر به این جهان برمی گردند و روی زمین فرمانروا می شوند و دشمنانش را نابود می کنند.(16)
7) (حتی اذا فتحنا علیهم بابًا ذا عذاب شدید اذا هم فیه مبلسون) (17)
تا هنگامی که برایشان دری از عذاب سخت بگشودیم، ناگهان در آن حیران و نومید شدند.
امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:
منظور عالم رجعت است.(18) همچنین در حدیث دیگری می فرمایند: منظور از آن، امیرمؤمنان علی ابن ابی طالب علیه السلام است؛ هنگامی که در رجعت به این جهان باز می گردد.(19)
8) (وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنًا یعبدوننی لایشرکون بی شیئًا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون)(20)
خداوند کسانی را از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، وعده داده است که البته آن ها را در روی زمین جانشین خود کند، چنان که جانشین کرد کسانی را که پیش از آن ها بودند، و آن ها را از دینی که برایشان پسندیده متمکن سازد، و ترسشان را به آرامش مبدل کند. مرا بپرستید و چیزی را بر من شریک نگیرید. و آنان که بعد از این کافر شوند، پس آنان تبهکارانند.
مرحوم طبرسی پس از نقل احادیثی در ذیل این آیه، می نویسد:
در این آیه منظور از کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است و این آیه به آن ها نوید می دهد که به هنگام قیام قائم علیه السلام در روی زمین جانشین خواهند شد و کشورها زیر سلطه آن ها خواهند بود و ترسشان به آرامش مبدل می گردد، چنان که قبلاً حضرت آدم، حضرت سلیمان و حضرت داود در روی زمین جانشین و فرمانروا شدند. سپس می گوید: اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بر این معنا اجماع کرده اند و اجماع آن ها حجّت است. (21)
سید مرتضی علم الهدی در کتاب «محکم و متشابه»، از امام صادق علیه السلام نقل می کند، که امیرمؤمنان علیه السلام برای اثبات رجعت به این آیه استدلال کرده و فرمودند:
این آیه هنگامی تحقق می یابد که به دنیا رجعت کنند.(22)
در تفسیر علی بن ابراهیم نیز در حدیثی آمده است که این آیه در رجعت تحقق خواهد یافت.(23)
بر اساس روایات فراوانی که در کتب حدیث و تفسیر از ائمه علیهم السلام رسیده است، در این آیه منظور از «کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند» امامان معصوم علیهم السلام می باشند. (24)
پرواضح است که نویدهای این آیه هنگامی تحقق می یابد که ائمه هدی علیهم السلام به این دنیا بازگردند، و گرنه در عهد خود، هرگز آرامش خاطر و فرمانروایی بر روی زمین برای آن ها پیش نیامد. اگرچه همه نویدهای این آیه در حق حضرت بقیه الله روحی فداه به طور یقین تحقق خواهد یافت، ولی با فرمانروایی و جانشینی آن حضرت، گفته نمی شود که همه امامان به فرمانروایی رسیدند و آرامش یافتند و در روی زمین متمکن شدند، بلکه برای تحقق این معنا راهی جز رجعت نیست، چنان که احادیث فراوانی به آن تصریح کرده اند.(25)امیرمؤمنان علیه السلام در ضمن خطبه مفصلی، آیه فوق را تلاوت کرده و سپس فرمودند:
برای من بازگشتی پس از بازگشت و رجعتی بعد از رجعت است. من صاحب رجعت ها هستم. من صاحب صولت ها و شوکت ها هستم و من صاحب دولت ها و قدرت ها می باشم.(26)
از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده که این آیه در حق حضرت علی و اولاد آن حضرت علیهم السلام نازل شده است.(27)
9) (ان نشا ننزل علیهم من السماء آیهً فظلت اعناقهم لها خاضعین) (28)
اگر بخواهیم، برای آن ها از آسمان آیتی فرو می فرستیم، تا گردن هایشان در برابر آن خاضع شود.
ابوبصیر می گوید: از محضر امام باقر علیه السلام معنای این آیه را پرسیدم فرمودند:
منظور از نشانه، علی بن ابی طالب علیه السلام است که در یک ساعت در کنار خورشید ظاهر می شود و خورشید بالای سر مردم می ایستد، تا همگان او را ببینند و دقیقاً با حسب و نسبش بشناسند. در آن هنگام گردن بنی امیه در برابرش خاضع می شود. سپس فرمودند: در آن روز بنی امیه آن قدر خوار می شوند که اگر یکی از آن ها در زیر درختی پنهان شود، آن درخت بانگ می زند که این جا یک نفر اموی است، او را بکشید.(29)
در حدیث دیگری از امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه می فرمایند:
آری! خداوند این نشانه را برای آن ها آشکار می کند. ابوبصیر پرسید: برای چه کسانی؟ فرمودند: برای بنی امیه. پرسید: منظور از نشانه چیست؟ فرمودند: ایستادن خورشید از ظهر تا عصر در وسط آسمان و ظاهر شدن صورت و سینه مردی در قرص خورشید که حَسب و نَسَب او برای همه مردم روشن است، و آن در عهد سفیانی واقع می شود، که هلاکت سپاهش در آن موقع فرا می رسد. (30)
ابن عباس در تفسیر این آیه می گوید:
برای ما دولتی خواهد بود که بر آن ها فرمانروا خواهیم بود و آن ها بعد از گردنکشی در برابر آن خاضع خواهند شد و بعد از عزت، در برابر آن زبون خواهند گشت. (31)
10) (و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابهً من الارض تکلمهم ان الناس کانوا بآیاتنا لا یوقنون) (32)
و چون قول[ عذاب] بر آن ها فرود آید، از زمین جنبنده ای برایشان بیرون می آوریم تا با آنها سخن گوید؛ که مردم به آیه های ما باور نمی کردند.
از نظر روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هیچ تردیدی نیست که منظور از «دابه الارض» رجعت وجود مقدس شاه ولایت، حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام می باشد، و احادیث فراوانی در این زمینه به دست ما رسیده است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم.امام باقر علیه السلام از حضرت علی علیه السلام نقل می کند که فرمودند:
من تقسیم کننده بهشت و دوزخم؛ کسی وارد آن ها نمی شود، جز بر اساس تقسیم من. من فاروق اکبرم. من پیشوای آیندگانم. من گزارشگر گذشتگانم. جز رسول اکرم صلی الله علیه وآله کسی بر من پیشی نمی گیرد. او و من در یک صراط هستیم، جز این که صراط به نام اوست. به من شش فضیلت داده شد:
1- علم منایا، بلایا و وصایا به من داده شد.
2- سخن فصل (جدا کننده حق و باطل) به من اعطا شد.
3- من صاحب رجعت ها هستم.
4- فرمانروایی کل از آن من است.
5- من صاحب عصا و میسم هستم.
6- من «دابه الارض» هستم که با مردم سخن خواهم گفت. (33)
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
مردی به عمار یاسر گفت: ای ابویقظان! - کنیه عمار- آیه ای در قرآن مرا مضطرب کرده و افکار پوسیده ای بر دلم هجوم آورده. عمار گفت: آن کدام آیه است؟ گفت: آیه (اذا وقع القول علیهم...) نمی دانم که منظور از «دابه الارض» در این آیه چیست؟ عمار یاسر پاسخ داد: من به خدای تبارک و تعالی سوگند می خورم که ننشینم و نخورم، جز این که او را به تو نشان دهم. عمار با آن مرد را افتادند و به خدمت مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام شرف یاب شدند. حضرت علی علیه السلام خرما و کره میل می کردند. خطاب به عمار فرمودند: ای ابویقظان! بیا نزدیک. عمار جلو رفت و مشغول خوردن شد. آن مرد دچار شگفت شد. چون برخاستند به عمار گفت: ای ابویقظان! تو که قسم خورده بودی ننشینی و نخوری تا او را به من نشان دهی؟! عمار گفت: اگر اندیشه ات را به کار انداخته بودی، متوجه می شدی که من او را به تو نشان دادم. (34)
همچنین حضرت امام صادق علیه السلام در جای دیگری می فرمایند:
روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله وارد مسجد شدند و مشاهده کردند که امیرمؤمنان علیه السلام شن های مسجد را زیر سرش بالش کرده و خوابیده است. با پای مبارکشان او را حرکت دادند و
فرمودند: ای «دابه الارض» برخیز. یکی از اصحاب گفت: ای رسول گرامی! آیا ما یکدیگر را با این نام بخوانیم؟ فرمودند: نه. به خدا سوگند که این نام به او اختصاص دارد. او همان «دابه الارض» است که خدای تبارک و تعالی در کتابش فرموده: «چون قول[ عذاب ] بر آن ها فرود آید جنبنده ای را از زمین بیرون می آوریم و برای مردم سخن می گوید که مردم آیات ما را باور نمی کردند». سپس خطاب به علی علیه السلام فرمودند: ای علی! چون آخرالزمان فرا رسد، خداوند تو را در زیباترین صورت ظاهر می سازد و در دست تو میسمی (آهنی) هست که دشمانت را با آن علامت می گذاری. (35)
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در وصف «دابه الارض» فرمودند:
تیزپایی به او نمی رسد و فرار کننده ای از او فوت نمی شود. مومن را نشان مومن، و کافر را نشان کافر می زند. عصای حضرت موسی و انگشتر حضرت سلیمان با اوست. (36)
امام صادق (ع) از رسول اکرم (ص) نقل می کند که در شب معراج گفته شد:
ای محمد! علی اول است؛ زیرا او نخستین امامی است که پیمان مرا پذیرفته است. علی آخر است؛ زیرا او آخرین امامی است که روحش را قبض می کنم. او همان «دابه» است که با مردم سخن می گوید. (37)
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در ضمن حدیث مفصلی می فرمایند که «دابه الارض» سه بار ظاهر می شود و هر سه بار بیان می کنند. (38)از محضر امیرمؤمنان علیه السلام در مورد «دابه الارض» سوال شد، حضرت فرمودند:
به خدا سوگند، آن جنبنده ای نیست که دم داشته باشد، بلکه جنبنده ای است که ریش دارد. (39)
امیرمؤمنان علیه السلام در ضمن خطبه مفصلی که در مورد «دجّال» ایراد فرموده اند، بعد از شرح کشته شدن او می فرمایند:
پس از آن «طامّه ی کبری» است. اصحاب پرسیدند: «طامّه ی کبری» چیست؟ فرمودند: خروج «دابه الارض» است که در نزدیکی «صفا» ظاهر می شود. انگشتر حضرت سلیمان و عصای حضرت موسی در دست اوست... هنگامی که سرش را بلند می کند، همه کسانی که در میان مشرق و مغرب هستند، به قدرت الهی او را می بینند؛ و آن پس از طلوع خورشید از مغرب است که در آن هنگام در توبه بسته می شود. (40)
در حدیث دیگری فرمودند:
من «دابه الارض» هستم، من صاحب عصایم، من جداکننده حق و باطل در قضایم و من کشتی نجاتم. (41)
اصبغ بن نباته می گوید:
به خدمت امیرمؤمنان علیه السلام رسیدم، نان و سرکه و زیتون میل می فرمودند. از معنای «دابه الارض» پرسیدم، فرمودند: «دابه الارض» نان و سرکه و زیتون می خورد. (42)
ابوعبدالله جدلی می گوید:
امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: «دابه الارض» منم. (43)
امام رضا علیه السلام نیز در تفسیر آیه فوق می فرمایند:
«دابه الارض» علی بن ابی طالب است. (44)
ابوالطّفیل می گوید:
مطالبی را که در مورد رجعت، از سلمان و مقداد و ابیّ بن کعب شنیده بودم، در کوفه خدمت حضرت علی علیه السلام نقل کردم. امیرمؤمنان علیه السلام همه آن ها را تصدیق فرمودند.آنگاه یقین من به رجعت در سطح یقینم به قیامت شد. از مطالبی که محضر آن حضرت پرسیدم، در مورد «دابه الارض» بود که فرمودند: از این پرسش درگذر. عرض کردم: مرا آگاه ساز. فرمود: «دابه الارض» جنبنده ای است که غذا می خورد، در بازار راه می رود و ازدواج می کند. پرسیدم: او کیست؟ فرمودند: او کسی است که استقرار و آرامش زمین به وسیله اوست. گفتم: او چه کسی است؟ فرمودند: او صاحب زمین است. گفتم: کیست؟ فرمودند: او صدّیق امت، فاروق امّت و ذوالقرنین امت است. گفتم: او چه کسی است؟ فرمودند: او کسی است که علم الکتاب نزد اوست. او کسی است که به آنچه از طرف خدا آمده تصدیق نموده؛ روزی که جز من و محمد صلی الله علیه و آله به آن کافر بودند، که به خدا سوگند منم. گفتم:نامش را بفرمایید. فرمودند: گفتم. (45)
با توجه به احادیث یاد شده، هیچ تردیدی نمی ماند در این که از نظر روایان شیعه، منظور از «دابه الارض» وجود مقدس امیرمؤمنان علیه السلام است که در عالم رجعت به این جهان باز می گردد و خروج او یکی از «اشراط الساعه» است و برای او سه رجعت است که با رجعت سوم در توبه بسته می شود. عصای موسی و انگشتر سلیمان در دست اوست و او کافر و مومن را جدا می کند و... تا آخر نشانه هایی است.
از بررسی روایات اهل سنت استفاده می شود که روایات آن ها نیز بسیار مشابه روایات شیعه است، جز این که به رجعت و به نام مقدس حضرت علی علیه السلام تصریح نکرده اند، ولی غالب نشانه ها یکی است. اینک، فهرست نشانه هایی که در احادیث اهل سنت در مورد «دابه الارض» آمده است را می آوریم:
1- برای دابه الارض سه خروج است. (46)
2- اولین نشانه، طلوع خورشید از مغرب است و خروج دابه الارض. (47)
3- خروج دابه الارض از مسجدالحرام است. (48)
4- خروج دابه الارض از نزدیکی صفاست. (49)
5- انگشتر حضرت سلیمان و عصای حضرت موسی در دست اوست. (50)
6- سه مرتبه بانگ برمی آورد و همه مردم مشرق و مغرب آن را می شنوند. (51)
7- چون دابه الارض خارج شد، در توبه بسته می شود. (52)
8- دابه الارض مومن و کافر را نشان می گذارد که برای همه شناخته می شوند. (53)
9- طلوع خورشید از مغرب، ملازم خروج دابه الارض است؛ هر کدام از آن دو جلوتر واقع شود، آن دیگری به دنبال آن واقع می شود. (54)
10- خروج دابه الارض، یکی از اشراط ساعه دهگانه ای است که پیش از قیامت بدون تردید تحقق خواهند یافت.
اشراط ساعه در احادیث اهل سنت ده چیز است:
1- خروج دابه الارض.
2- طلوع خورشید از مغرب.
3- نزول حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام.
4- خروج دجّال.
5- فتح یأجوج و مأجوج.
6- آتشی که از قعرِ عدن خارج می شود.
7- دخان، طوفان و یا گردباد- به اختلاف احادیث.
8- خسفی در مشرق.
9- خسفی در مغرب.
10- خسفی در جزیره العرب. (55)
از بررسی احادیث فوق به این نتیجه می رسیم که روایات اهل سنت در مورد «دابه الارض» دقیقاً با روایات شیعه منطبق است، جز این که تصریح نکرده اند که منظور از آن مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام می باشد.
11) (و یوم نحشر من کل امه فوجاً ممن یکذب بآیاتنا فهم یوزعون) (56)
روزی که از هر امتی گروهی را برمی انگیزیم که آیات ما را تکذیب می کردند، پس آن ها بازداشته می شوند.
این آیه یکی از روشن ترین آیات رجعت است؛ چون در روز قیامت همه مردم بدون استثنا برانگیخته می شوند ولی در این آیه از روزی گفت و گو شده که در آن از هر امتی گروهی برانگیخته خواهد شد، به خصوص که این آیه بعد از آیه «دابه الارض» آمده که به اتفاق شیعه و سنی پیش از قیامت و از اشراط ساعه است، و جالب تر این که آیه «نفخ صور» هم به دنبال آن آمده است.
از محضر امام صادق علیه السلام در مورد این آیه سوال شد، فرمودند:
مردم در این زمینه چه می گویند؟ سوال کننده گفت: آن ها می گویند این آیه در مورد قیامت است. فرمودند: آیا خداوند در روز قیامت گروهی را برمی انگیزد و گروه دیگری را فرو می گذارد؟ این آیه در مورد «رجعت» است، اما آیه قیامت این آیه است:
(و حشرناهم فلم نغادر منهم احداً) (57) آنان را برانگیختیم و احدی از آن ها را فروگذار نشدیم. (58)
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه قبلی - دابه الارض- می فرمایند:
دلیل این که این آیه در مورد رجعت است، آیه «و یوم نحشر» است، که منظور از «آیات» در این آیه، امیرمؤمنان و دیگر امامان معصوم علیهم السلام هستند. راوی گفت: دیگران خیال می کنند که این آیه در مورد قیامت است! فرمودند: آیا خداوند در روز قیامت گروهی را مبعوث می کند و گروهی را فرو می گذارد؟! ولکن این آیه در مورد رجعت است، آیه ای که در مورد قیامت است آیه «و حشرناهم» می باشد. (59)
سید مرتضی علم الهدی نیز در کتاب «محکم و متشابه» از امیرمؤمنان علیه السلام روایت می کند که فرمودند:
اما پاسخ کسی که رجعت را انکار می کند، این آیه شریفه است که می فرماید:
(یوم نحشر من کل دابه امه فوجاً) که مربوط به این دنیاست، اما درباره برانگیخته شدن در آخرت، آیه (و حشرناهم فلم نغادر منهم احداً) می باشد. (60)
ابوبصیر می گوید: به خدمت امام باقر علیه السلام مشرف شدم، فرمودند:
آیا مردم عراق رجعت را انکار می کنند؟ گفتم: آری. فرمودند: مگر نمی خوانند این آیه را (و یوم نحشر من کل امه فوجاً)؟ (61)
شیخ مفید در کتاب «الفصول المختاره» می نویسد:
روزی «سید حمیری» در مجلس منصور دوانیقی شعر می خواند که «سوّار قاضی» زبان به ملامت گشود و گفت: این شخص به رجعت قائل است. سید گفت: آری من قائل به رجعت هستم، چنان که خدای تبارک و تعالی در قرآن کریم فرموده است: «و یوم نحشر من کل امه فوجاً» و در جای دیگر فرموده: «و حشرناهم فلم نغادر منهم احداً» از بررسی این دو آیه می فهمیم که دو حشر است؛ در یکی همه انسان ها برانگیخته می شوند و در دیگری از هر امتی گروهی برانگیخته می شود. (62)
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:
هیچ مومنی کشته نمی شود، جز این که رجعت می کند و در رختخواب می میرد، و هیچ مومنی در بستر نمی میرد، جز این که رجعت کرده و کشته می شود. (63)
در ذیل آیه سیزدهم به تفضیل در این مورد سخن گفتیم. در تفسیر همین آیه از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند:
تنها کسی که در رجعت برمی گردد که مومن خالص و یا کافر خالص باشد. (64)
در روایات بسیاری از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام وارد شده که گروهی از دشمنان اهل بیت که در دشمنی حدّ و مرزی نشناخته اند، به هنگام ظهور حضرت مهدی علیه السلام زنده می شوند، و گروهی از دوستان اهل بیت علیهم السلام که در راه دوستی آن ها مشکلات فراوانی را تحمّل نموده اند زنده می شوند، تا این گروه از آن گروه انتقام بکشند و دل هایشان خنک شود، آنگاه هر گروهی به سزای اعمال خود می رسد. (65)
مرحوم طبرسی در تفسیر پر ارج «مجمع البیان» در ذیل همین آیه می نویسد:
روایات بسیار فراوانی - در حدّ استفاضه- از اهل بیت علیهم السلام رسیده است که خدای تبارک و تعالی به هنگام ظهور حضرت مهدی علیه السلام گروهی از دوستان و شیعیان آن حضرت را که پیش از قیام او از دنیا رفته اند بازمی گرداند تا به ثواب یاری آن حضرت برسند و با دیدن آن روزگار میمون مسرور شوند، و گروهی از دشمنان او را نیز بازمی گرداند، تا به دست شیعیان از آن ها انتقام گرفته شود و با دیدن شکوه و عظمت آن حضرت خوار و زبون شوند. (66)
مرحوم فیض کاشانی نیز همین فراز را در تفسیر خود آورده و بر آن تاکید نموده است. (67)شیخ حرّ عاملی نیز همین فراز را عیناً در کتاب پر ارج «الایقاظ» آورده است.(68)
12) (سیریکم آیاته فتعرفونها)(69)
به زودی نشانه های خود را به شما ارائه می دهد و شما آن ها را می شناسید.
مفسران شیعه این آیه را چنین معنا کرده اند:
هنگامی که در عالم رجعت، به این جهان بازگردید و آن آیات الهی نیز به آن جهان بازگردند، آن ها را خواهید دید و خواهید شناخت، ولی دیگر دیر شده است، آن شناخت شما را سودی نمی بخشد.(70)
در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است:
منظور از آیات الهی، وجود مقدس امیرمؤمنان و دیگر امامان معصوم علیهم السلام هستند که در عالم رجعت به این جهان برمی گردند و دشمنانشان اگر آن ها را دنیا دیده باشند می شناسند. چنان که امیرمؤمنان علیه السلام می فرمایند: خداوند آیتی بزرگ تر از من نیافریده است.(71)
در تفسیر آیه 101 از سوره یونس، از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند:
منظور از آیت های الهی، آل محمد صلی الله علیه و آله هستند.(72)
و نیز در تفسیر آیه 73 از سوره بقره، روایت شده که منظور از آیات الهی امیرمؤمنان و دیگر امامان معصوم علیهم السلام هستند که در رجعت برمی گردند. (73) همچنین در تفسیر دهها آیه دیگر، لفظ «آیات» به امامان معصوم علیهم السلام تفسیر شده است.(74)
13) (و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمهً و نجعلهم الوارثین) (75)
و ما اراده کرده ایم بر آنان که در روی زمین به ضعف کشیده شده اند منت نهاده، آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.
مفضّل می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمودند:
روزی رسول اکرم صلی الله علیه وآله به علی، حسن و حسین علیه السلام نگاه کردند و گریستند، آنگاه فرمودند: شما کسانی هستید که بعد از من به ضعف کشیده می شوید. مفضّل می گوید: گفتم ای فرزند رسول خدا! معنای این جمله چیست؟ فرمودند: معنای آن این است که شما بعد از من پیشوا و وارث هستید که خدای تبارک و تعالی می فرماید: (و نرید ان نمن...) (76)
ابوالصّلاح کنانی می گوید:
در خدمت امام باقر علیه السلام بودم، به سوی فرزند بزرگوارشان امام صادق علیه السلام نگاه کردند و فرمودند: او را می بینی؟ او از کسانی است که خدای تبارک و تعالی در حقش فرموده است: «و نرید ان نمن...» (77)
امیرمؤمنان علیه السلام در یکی از کلمات قصار خود می فرمایند:
دنیا پس از چموشی به ما روی می آورد، آن چنان که شتر بدخو به بچه اش روی می آورد. سپس این آیه را تلاوت فرمودند: (و نرید ان نمن...) (78)
از بررسی احادیث یاد شده و احادیث دیگری که در این زمینه وارد شده استفاده می شود که ائمه معصومین علیهم السلام، کلمه «مستضعف» را در این آیه به امامان معصوم تفسیر نموده اند، و در نتیجه در این آیه وعده داده شده که امامان معصوم علیهم السلام روزی وارث زمین و فرمانروای جهان خواهند شد. این وعده در گذشته انجام نشده، پس در آینده محقّق می شود؛ زیرا وعده های پرودگار متعال هرگز تخلّف پذیر نیست.
در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است که این آیه در «رجعت» تحقق می یابد.(79) سید مرتضی نیز در کتاب «محکم و متشابه» از امیرمؤمنان علیه السلام روایت می کنند که این آیه از ادلّه ی رجعت است.
در حدیث مفصّلی که مفضّل بن عمر از امام صادق علیه السلام در مورد ظهور حضرت بقیه الله روحی فداه و رجعت امامان معصوم علیهم السلام روایت کرده، از رجعت امام حسین، سپس امیرالمومنین و بعد از آن رجعت رسول اکرم صلوات الله علیهم اجمعین به تفصیل گفت و گو شده، آنگاه امام صادق علیه السلام می فرماید: در آن موقع آیه (و ان نرید ان نمن...). تحقق پیدا می کند. (80)
14) (افمن وعدناه وعدا حسنا فهو لاقیه) (81)
آیا کسی که به او وعده نیکو داده ایم و او بدون تردید به آن خواهد رسید.
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:
کسی که در این آیه وعده داده شده، علی بن ابی طالب علیه السلام است. خدای تبارک و تعالی به او وعده داده است که در دنیا برای او از دشمنانش انتقام بگیرد و در آخرت به او و دوستان او بهشت عطا کند. (82)
این وعده هنوز تحقق نیافته، ان شاءالله در رجعت محقق می شود و از همه دشمنان اهل بیت علیهم السلام به دست آقا امیرمؤمنان علیه السلام انتقام گرفته می شود.
15) (ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد) (83)
به راستی خداوندی که - عمل به - قرآن را بر تو واجب کرد، تو را به بازگشتگاه بازگرداند.
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به سوی شما بازمی گردد. (84)
امام سجاد علیه السلام نیز در تفسیر این آیه می فرمایند:
پیامبرتان به سوی شما برمی گردد.(85)
در تفسیر قمی نیز از امام زین العابدین علیه السلام روایت شده که این آیه مربوط به رجعت است. (86)
ابوخالد کابلی از امام زین العابدین علیه السلام روایت می کند که در تفسیر این آیه فرمودند:
رسول اکرم صلی الله علیه و آله، امیرمؤمنان و امامان علیهم السلام به سوی شما بازمی گردند. (87)
از امام باقر علیه السلام نیز روایت شده که منظور از این آیه عالم رجعت است.(88)
مرحوم سید مرتضی علم الهدی در کتاب «محکم و متشابه» از امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده که این آیه مربوط به رجعت دنیاست.(89)
در محضر امام باقر علیه السلام از جابرابن عبدالله انصاری گفت و گو شد. امام باقر علیه السلام فرمودند:
خداوند رحمت کند جابر را، او از فقهای ما بود. دانش او تا آنجا رسیده بود که می دانست آیه (ان الذی فرض) مربوط به رجعت است. (90)
از امام صادق علیه السلام تفسیر این آیه را پرسیدند، فرمودند:
به خدا سوگند، دنیا سپری نمی شود تا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیه السلام در ثُوَیَّه(91) همدیگر را ملاقات کنند و در آنجا مسجدی بسازند که دوازده هزار در داشته باشد.(92)
16) (و لندیقنهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر لعلهم یرجعون) (93)
بدون تردید، پیش از فرا رسیدن عذاب بزرگ تر، از عذاب نزدیک تر به آن ها می چشانیم، شاید به سوی حق بازگردند.
از امام باقر و امام صادق علیهما سلام روایت شده که مراد از عذاب نزدیک تر عذاب «دابّه» و «دجّال» است. (94)
مراد از «دابه» رجعت آقا امیرمؤمنان علیه السلام است. طبق این بیان، در این آیه از دو جهت در مورد رجعت بحث شده: یکی این که کفّار بر می گردند تا عذاب شوند، دیگر این که آن دست انتقام الهی باز می گردد تا آن ها را به سزای خود برساند.
در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام وارد شده که منظور از «عذاب عانی» و «دابّه الارض» علی بن ابی طالب علیه السلام است. (95)
همچنین از امام صادق علیه السلام روایت شده که منظور از «عذاب عانی» عذاب رجعت است.(96) و نیز در تفسیر قمی آمده است که منظور از «عذاب ادنی» عذاب شمشیر در رجعت است.(97)
17) (قل یوم الفتح لاینفع الذین کفروا ایمانهم و لا هم ینظرون)(98)
بگو که در روز فتح، کافران را ایمان آوردن سودی نمی بخشد، و به آنها مهلت داده نمی شود.
در تفسیر قمی آمده است:
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه واله اخبار رجعت را بیان فرمودند، سوال شد: روز فتح چه روزی است؟ فرمودند: در روز فتح کافران را ایمان آوردن سودی نمی بخشد و به آن ها مهلت داده نمی شود.(217)
علی بن ابراهیم گوید: این آیه در مورد رجعت است.(99)
18) (و ما ارسلناک الا کافه للناس بشیراً و نذیراً)(100)
ما تو را نفرستادیم، جز بشارت دهنده و بیم دهنده برای همه مردمان.
تردیدی نیست که رسول اکرم صلی الله علیه و اله برای همه جهانیان مبعوث شده است، ولی دعوت او در زمان خودش به همه مردمان نرسیده، پس چگونه ممکن است که بشارت دهنده و بیم دهنده همه جهانیان باشد؟ در روایات معصومین علیهم السلام پاسخ هایی به این سوال داده شده است. امام باقر علیه السلام می فرمایند:
این آیه در رجعت تحقق می یابد. (101)
همچنین در حدیث دیگری فرموده اند: دلالت این آیه بر اثابت رجعت، از آیه های سی و دوم و سی و هفتم محکم تر است. (102)
19) (قالوا یا ویلنا من بعثنا من مرقدنا) (103)
گویند: ای وای بر ما، چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟! این آیه در مورد منکران و ملحدان است که در رجعت برای کیفر شدن بازمی گردند. چون از قبر بیرون آیند و خود را در این دنیا ببینند، تصور می کنند که این مدت را خواب بوده اند، از این رو می پرسند: چه کسی ما را از خوابگاه خود برانگیخت؟
حسن بن شاذان می گوید:
گروهی از عثمانی ها در شهر واسط مرا آزار می کردند و در هر فرصتی ضربه هایی بر من وارد می نمودند. من نامه ای به خدمت امام رضا علیه السلام نوشتم و از آزارهای مردم واسط به محضر آن حضرت شکایت کردم. امام رضا علیه السلام با خط شریف خود در پاسخ نوشتند:
خدای تبارک و تعالی از دوستان ما پیمان گرفته که در حکومت های باطل در برابر آزار دشمنان صبر کنند. هنگامی که اشرف مخلوقات قیام کند، خواهند گفت: ای وای بر ما، چه کسی ما را از خوابگاه های خود برانگیخته است.(104)
20) (قالوا ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل الی خروج من سبیل)(105)
گویند: پروردگارا! ما را دوباره میراندی، و دوباره زنده کردی، و ما به گناهانمان اقرار کردیم. آیا راهی برای رهایی هست؟
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:
این آیه مربوط به رجعت است.(106)
مرحوم شیخ مفید در «مجالس» داستان مفصلی در مورد سعایت سوار از سید حمیری، نزد منصور دوانیقی نقل کرده، که سید حمیری با این آیه بر اثبات رجعت استدلال نموده است.(107)
امام رضا علیه السلام نیز در تفسیر این آیه فرمودند:
به خدا سوگند این آیه در مورد رجعت ست. (108)
تقریباً همه مفسران در تفسیر دو مرگ و دو زندگانی دچار اضطراب شده اند و تفسیر نموده اند که پایه استواری ندارد. غالباً گفته اند که یکی از مرگ ها و زندگی ها مربوط به قبر است؛ به این معنی که انسان در قبر زنده می شود تا به سوالات نکیر و منکر پاسخ دهد و سپس می میرد و در نتیجه دوبار زنده شده (یکی در دنیا و دیگری در قبر) و دوبار مرده است (یکی در دنیا و دیگری در قبر).(109)
برخی از مفسرین با مسأله ی زندگی برزخی، دو مرگ و دو زندگی درست کرده اند؛ به این معنی که یک بار در دنیا می میرند و بار دیگر در عالم برزخ، یک مرتبه در عالم برزخ زنده می شوند و بار دوم در عالم آخرت.(110)
ما در پرتو احادیث فراوانی که از امامان معصوم علیهم السلام رسیده و تصریح کرده که این آیه در مورد «رجعت» است، نیاز به هیچ توجیهی نداریم؛ زیرا افرادی که در رجعت زنده می شوند، در حقیقت دوبار می میرند و دوبار زنده می شوند؛ یکبار در این زندگی می میرند و بار دیگر به هنگام رجعت، یک دفعه برای رجعت زنده می شوند و بار دیگر برای رستاخیز. در این جا روایتی از امام باقر علیه السلام رسیده است که این معنا را به روشنی بیان می کند:
این آیه منحصراً در مورد گروه هایی است که بعد از مرگ رجعت می کنند، و این گفت و گو در روز قیامت واقع می شود. (111)
اگر این گفت و گو در رجعت واقع شود، دو مرگ و دو زندگی مفهوم ندارد، ولی اگر آنان که در رجعت به این جهان بازگشته اند، در روز قیامت بگویند: «خدایا ما را دوبار زنده کردی و دوبار میراندی» دقیقاً درست است.
ممکن است خواننده گرامی تصور کند که در واقع سه زندگی وجود دارد، چون ما زندگی دنیا را در این جا به حساب نیاوردیم. این درست است، ولی در متن آیه تعبیر «زنده کردی» آمده که این تعبیر زندگی دنیا را شامل نمی شود؛ زیرا زنده کردن هنگامی گفته می شود که مسبوق به مرگ باشد. کودکی که دیده به جهان می گشاید، خدایش او را ایجاد می کند، می آفریند، نه این که زنده می کند. همچنین در این جا زنده شدن در قبر را نیز به حساب نیاوردیم؛ زیرا از روایات استفاده می شود که آن زنده شدن حیات کامل نیست، بلکه نوعی حیات برزخی است. (112)

پی نوشت ها :

1- اسراء: 72.
2- تفسیرعیاشی، ج2، ص306/ تفسیر برهان، ج2، ص 433/ الزام الناصب، ج2، ص 346/ بحارالانوار، ج53، ص 67.
3- مریم: 75.
4.بحارالانوار، ج 53، ص 89.
5- تفسیر صافی، ج3، ص 291/ تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 355/ المحجه، ص 132.
6- طه: 124.
7- الزام الناصب، ج2، ص346/ تفسیر صافی، ج3، ص 325/ نورالثقلین، ج3، ص405/ بحارالانوار، ج53، ص 51.
8- انبیاء: 35.
9- نورالثقلین، ج3، ص429/ بحارالانوار، ج53، ص 66.
10- انبیاء: 95.
11- تفسیر برهان، ج 3، ص 71/ تفسیر نورالثقلین، ج3، ص 458/ بحارالانوار، ج 53، ص 61.
12- مجمع البیان، ج7، ص 62/ الزام الناصب، ج2، ص346/ تفسیر صافی، ج3، ص354/ بحارالانوار، ج53، ص 52/ نورالثقلین، ج3، ص 458/ تفسیر برهان، ج3، ص 71.
13- تفسیر ابوالفتوح، ج 7، ص 107.
14- بحارالانوار، ج93، ص 86 و ج 53، ص 118.
15- انبیاء: 105.
16- الزام الناصب، ج 2، ص 335/ بحارالانوار، ج53، ص 102.
17- مومنون: 77.
18- مجمع البیان، ج7، ص 114/ تفسیر صافی، ج 3، ص 406/ تفسیر برهان، ج3، ص 118/ نورالثقلین، ج3، ص 550.
19- مستدرک سفینه، ج 4، ص 120/ تفسیر برهان، ج3، ص 118/ بحارالانوار، ج53، ص 64.
20- نور: 55.
21- مجمع البیان، ج7، ص 152/ الایقاظ، ص 74.
22- بحارالانوار، ج93، ص 87 و ج 53، ص 119.
23- بحارالانوار، ج 53، ص 61/ الایقاظ، ص 332.
24- تفسیر صافی، ج 3، ص 443/ تفسیر برهان، ج3، ص 146/ تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 616/ الزام الناصب، ج 2، ص 336.
25- الزام الناصب، ج 2، ص 336/ الایقاظ، ص 74.
26- تفسیر صافی، ج1، ص 326/ تفسیر برهان، ج3، ص149/ بحارالانوار، ج53، ص 46.
27- المحجه، ص 148/ تفسیر برهان، ج 3، ص 146.
28- شعراء: 4.
29- تفسیر برهان، ج 3، ص 180/ بحارالانوار، ج 53، ص 109.
30- ارشاد مفید، 359/ تفسیر صافی، ج 4، ص 30/ نورالثقلین، ج4، ص 46.
31- الزام الناصب، ج 2، ص 336/ تفسیربرهان، ج3، ص 180.
32- نمل: 82.
33- تفسیر برهان، ج3، ص 209/ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 97/ تفسیر صافی، ج 4، ص 75/ الایقاظ، ص 367.
34- الزام الناصب، ج2، ص 347/ تفسیر برهان، ج 3، ص 210/ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 98/ بحارالانوار، ج 39، ص 242/ مجمع البیان، ج 7، ص 234/ تفسیر صافی، ج4، ص 74/ الایقاظ، ص 336.
35- تفسیر قمی، ص 479/ تفسیر برهان، ج 3، ص 209/ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 98/ بحارالانوار، ج 39، ص 243/ مستدرک سفینه، ج3، ص 416/ تفسیر صافی، ج4، ص74.
36- مجمع البیان، ج7، ص 234/ تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 98/ بحارالانوار، ج6، ص 300/ تفسیر صافی، ج4، ص 75/ الایقاظ، ص 335.
37- بحارالانوار، ج40، ص 38/ بصائرالدرجات، ص 150.
38- نورالثقلین، ج4، ص 99/ مجمع البیان، ج7، ص234/ بحارالانوار، ج 6، ص 300.
39- بحارالانوار، ج 6، ص 300/ مجمع البیان، ج7، ص 234/ تفسیر صافی، ج 4، ص 75/ تفسیر تبیان، ج8، ص119/ نورالثقلین، ج 4، ص98.
40- بحارالانوار، ج 52، ص 194/ تفسیر صافی، ج 4، ص75/ کمال الدین، ج2، ص 527.
41- بحارالانوار، ج 41، ص 5/ مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 320.
42- تفسیر برهان، ج3، ص 211/ بحارالانوار، ج39، ص 244/ الایقاظ، ص 384.
43- تفسیر برهان، ج 3، ص 210/ بحارالانوار، ج 39، ص 244.
44- مناقب آل ابی طالب، ج1، ص 579/ بحارالانوار، ج39، ص244.
45- کتاب سلیم بن قیس، ص 68/ الایقاظ، ص 366.
46- تفسیر کشاف، ج 3، ص 384/ عقدالدّرر، ص 313، تفسیر درالمنثور، ج5، ص 116.
47- عقدالدّرر، ص 313/ سنن ابن ماجه، ج2، ص 1353.
48- مستدرک حاکم، ج 4، ص 484/ عقدالدّرر، ص 314/ تفسیر کشاف، ج 3، ص 384.
49- درالمنثور، ج 5، ص 115/ عقدالدّرر، ص 315، تفسیر کشاف، ج 3، ص 384.
50- تفسیر کشاف، ج 3، ص 384/ تفسیر درالمنثور، ج5، ص 116/ عقدالدّرر، ص 316/ سنن تزمدی، ج5، ص 340.
51- عقدالدرر، ص315/ تفسیر درالمنثور، ج5، ص117.
52- کنزالعمال، ج14، ص258/ صحیح مسلم، ج1، ص138/ عقدالدّرر، ص322.
53- عقدالدّرر، ص318/ تفسیر کشاف، ج3، ص384/تفسیردرّالمنثور، ج5، ص116.
54- صحیح مسلم، ج4، ص1070/ سنن ابی داود، ج2، ص212/ کنزالعمال، ج14، ص258.
55- عقدالدّرر، ص327/ سنن ترمذی، ج4، ص477/ سنن ابی داود، ج2، ص212/کنزالعمال، ج14، ص257/ صحیح مسلم، ج4، ص2226.
56- نمل: 83.
57- کهف: 47.
58- تفسیر برهان، ج3، ص210/ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 100/بحارالانوار، ج53، ص 51.
59- تفسیر صافی، ج4، ص 76/ تفسیر برهان، ج4، ص210/ تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 99/ بحارالانوار، ج 53، ص 53.
60- بحارالانوار، ج 93، ص 86 و ج 53، ص 118/ الایقاظ، ص 377.
61- الزام الناصب، ج2، ص 347/ تفسیر برهان، ج 4، ص 211/ بحارالانوار، ج 53، ص 40.
62- مجالس، ص 130/ الغدیر، ج 2، ص 258/ بحارالانوار، ج 53، ص 131.
63- الزام الناصب، ج 2، ص 347/ تفسیر برهان، ج4، ص 211/ بحارالانوار، ج 53، ص 40.
64- نورالثقلین، ج 4، ص 100.
65- جوامع الجامع، ص 341/ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 101.
66- مجمع البیان، ج 7، ص 234.
67- تفسیر صافی، ج4، ص 76.
68- الایقاظ، ص 35.
69- نمل: 93.
70- تفسیر صافی، ج 4، ص 79.
71- تفسیر صافی، ج4 ص 79/ الزام الناصب، ج 2، ص 336/ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 106/ بحارالانوار، ج 53، ص 53.
72- تفسیر برهان، ج 2، ص 204.
73- الزام الناصب، ج 2، ص 339/ الایقاظ، ص 93.
74- مستدرک سفینه، ج1، ص 173-174.
75- قصص: 5.
76- معانی الاخبار، ص 79/ تفسیرصافی، ج 4، ص 80/ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 110/ تفسیر برهان، ج3، ص217.
77- ارشاد مفید، ص 271، تفسیر برهان، ج3، ص 218/ مجمع البیان، ج 7، ص 239.
78- نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 209/ مجمع البیان، ج7، ص 239/ الزام الناصب، ج 2، ص 337.
79- بحارالانوار، ج 53، ص 61/ الایقاظ، ص 333.
80- بحارالانوار، ج53، ص 17/ الزام الناصب، ج 2، ص 337.
81- قصص: 61.
82- مستدرک سفینه، ج 4، ص 121/ الزام الناصر، ج 2، ص 347/ تفسیر برهان، ج3، ص 234، بحارالانوار، جلد 53، ص 76.
83- قصص: 85.
84- تفسیر برهان، جلد 3، ص 239/ بحارالانوار، ج 53، ص 46.
85- بحارالانوار، ج 53، ص 56.
86- تفسیر قمی، ذیل آیه 85 سوره مبارکه قصص.
87- تفسیر صافی، جلد4، ص 107/ تفسیر برهان، ج 3، ص 239/ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 144/ الزام الناصب، ج2، ص 338.
88- مستدرک سفینه، ج4، ص120.
89- بحارالانوار، ج 93، ص 87.
90- تفسرصافی، ج 4، ص 107/ تفسیر برهان، ج3، ص 240/تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص144/ الزام الناصب، ج2، ص348/ الایقاظ، ص333.
91- نام سرزمینی در نواحی کوفه که قبر ابوموسی اشعری در آنجا قرار دارد. مستدرک سفینه، ج1، ص429.
92- تفسیر برهان، ج3، ص240/ بحارالانوار، ج53، ص113/ الایقاظ، ص386.
93 - سجده: 21.
94- مجمع البیان، ج8، ص332/ تفسیرصافی، ج4، ص158.
95- بحارالانوار، ج53، 114/ تفسیر برهان، ج3، ص288.
96- الزام الناصب، ج2، ص338/ مستدرک سفینه، ج4، ص119/تفسیر بصائر، ج31، ص453/ بحارالانوار، ج53، ص114.
97- تفسیرصافی، ج4، ص158/ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص231/ بحارالانوار، ج53، ص56.
98- سجده: 29.
99- تفسیر قمی ذیل آیه29سوره مبارکه سجده.
100- سبا: 28.
101- مستدرک سفینه، ج4، ص120/بحارالانوار، ج53، ص42.
102- تفسیر برهان، ج3، ص240/ بحارالانوار، ج53، ص113.
103- یس: 52.
104- الزام الناصب، ج2، ص348/تفسیر برهان، ج4، ص12/ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص388/بحارالانوار، ج53، ص89.
105- غافر(مؤمن): 11.
106- تفسیر صافی، ج4، ص336/ تفسیر برهان، ج4، ص93/تفسیر نورالثقلین، ج4، ص513/ بحارالانوار، ج53، ص56/ مستدرک سفینه، ج4، ص121.
107- مجالس، ص130/الغدیر، ج2، ص258/بحارالانوار، ج53، ص131.
108- الزام الناصب، ج2، ص349/بحارالانوار، ج53، ص144.
109- مجمع البیان، ج8، ص516.
110- المیزان، ج17، ص331.
111- الزام الناصب، ج2، ص349/بحارالانوار، ج53، 116/ تفسیر برهان، ج4، 93.
112- الایقاظ، ص84.

منبع: خادمی شیرازی، محمد، (1306)؛ ویرایش: مهدی پور، علی اکبر، رجعت یا دولت کریمه خاندان وحی، مشهد: یوسف فاطمه، چاپ اول، 1388.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
تقدیم به مادر سادات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 54
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 61
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 64
  • بازدید ماه : 64
  • بازدید سال : 85
  • بازدید کلی : 1,587